• جمعه 2 آذر 03


متن اشعار غروب تاسوعا -( پر خیمه کنار رفت و یکی )

1947
4

غروب تاسوعا  

(شب عاشورا)

پر خیمه کنار رفت و یکی

رنگ از رخ پریده داخل شد

گفت با لکنت زبان ای وای

چه نشستید کار مشکل شد

من که نزدیک خیمه ها بودم

دستگیرم شدند همه حرکات

گفت عباس با حسینش چشم

مطمئنم که می زند به فرات

قطره ای آب اگر رسد به حسین

جان گرفتند ما چه کار کنیم

با سپاهی که دور خود دارد

همه باید فقط فرار کنیم

یک قدم مانده تا به پیروزی

زحمت خویش را هدر مدهید

کودک شیرخوار هم تشنه است

جان تازه به محتضر ندهید

گفت فرمانده حرمله فردا

رزمتان را نگاه خواهم کرد

گر ابالفضل تا فرات رسد

روزتان را سیاه خواهم کرد

او نباید به علقمه برسد

حلقه ای باش بر نگین فرات

دو برابر کن از همین الان

با سپاهت موکلین فرات

حال گیرم که مشک را پر کرد

راه او تا به خیمه بسته شود

تو حریفش نمی شوی شاید

بلکه کاری کنی که خسته شود

آن که من می شناسمش فردا

سر این آب سخت می کوشد

از وفایش همین که بر لب آب

قطره ای آب هم نمی نوشد

هدف تیرهایتان فردا

از زمین و از آسمان مشک است

دشت را پر کن از کمان داران

نقطه ضعفش فقط همان مشک است

تا که از چشمهاش می ترسید

خیمه رفتن براش مشکل نیست

شک ندارم که می زنی به هدف

دیدن چشم هاش مشکل نیست

www.emam8.com دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • حمید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران