غروب تاسوعا
(واحد – حاج ابراهیم رحیمی)
حسینم ای بی سر حسین عریان پیکر
تو را تشنه کشتند بمیرم ای مادر
دوید و دویدم برید و بریدم
سرت را سر نیزه دیدم
قتلوک بنی ذبحوک بنی
منعوک بنی
----
خودم دیدم بگذاشت به روی سینه پا
خودم دیدم قاتل گرفته مویت را
تو افتادی بر خاک من افتادم از پا
مرا تنها مگذار میان این صحرا
امیدم تو هستی که در خون نشستی
چرا پشت من را شکستی
ای پناهم ابالفضل تکیه گاهم ابالفضل
سوز و آهم ابالفضل
----
دو تا شد ابرویت جدا شد بازویت
شکسته پهلو هم نشسته پهلویت
شدم بی برادر تو سردار و لشکر
نشسته کنار تو مادر
ای یل لشکر من حامی خواهر من
همدم و یاور من
یااخا یاابالفضل
- سه شنبه
- 3
- آذر
- 1394
- ساعت
- 13:31
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه