• یکشنبه 16 اردیبهشت 03


اشعار ورودیه کربلا -( زمان ایستاده )

2115

(ورودیه کربلا)

زمان ایستاده

زمین نیم خیز آسمان ایستاده

شده کربلایی

به هر جا که این کاروان ایستاده

عجب کاروانی

که در مقدم او جهان ایستاده

به پابوس عباس

سر پنجه آب روان ایستاده

و می گوید اکبر

هنوز ای خلایق عذاب ایستاده

نه با قد رعنا

دم خیمه یک نوجوان ایستاده

هنوز اصغری هست

سه شعبه کنار کمان ایستاده

و این راه شیری

در آغوش یک کهکشان ایستاده

زمان پیش می رفت

به آنجا که یک نیمه جان ایستاده

به جایی که ارباب

پریشان چو آتشفشان ایستاده

به آن لحظه ای که

نشسته است شمر و سنان ایستاده

به وقتی که خنجر

شده کند و در استخوان ایستاده

زده دست و پا و

پس از لحظه ای از تکان ایستاده

خود روضه ی باز

نشسته ولی روضه خوان ایستاده

نشسته یزید و

برای لبت خیزران ایستاده

-----

بلند مرتبه شاهی رسید کرب و بلا

که آسمان همه در محضرش زمین می خورد

سپاه شام که بود و سپر به هم می زد

و کوفه هم قدم لشکرش زمین می خورد

میان هلهله ها در کنار محمل ها

نبود دست خودش دخترش زمین می خورد

یکی یکی علم خیمه های عاشورا

به گرد خیمه گه خواهرش زمین می خورد

کنار محمل او رخصتی فرشته نداشت

که جبرئیل همین جا پرش زمین می خورد

رسید بین خیام و ز فرط دل شوره

اگر نبود علی اکبرش زمین می خورد

چه خوب شد که ابالفضل در کنارش بود

نمی گرفتش اگر معجرش زمین می خورد

رباب هم که از آن دور تیرها را دید

چقدر دور سر اصغرش زمین می خورد

گذشت روز دهم جان خویش را می دید

بلند می شد و با پیکرش زمین می خورد

دوید تا که بگیرد سر عزیزش را

که دید پشت سرش مادرش زمین می خورد

سری به نیزه بلند است در بر زینب

مدام رأس یکی در برش زمین می خورد

حسین رفت و اسیر ستم شد آل الله

حسین بود ولی همسرش زمین می خورد

www.emam8.com دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • حمید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران