شب هشتم
(حضرت علی اکبر سلام الله علیه)
وقت بعثت آمده
جبرئیل از عرش رحمان بر تحیت آمده
کربلا غار حراست
آیه های وحی در باب شهادت آمده
در نمازی که به پاست
صف به صف فوج ملک در حال قامت آمده
در غدیر کربلا
شخص ختمی مرتبت هم بهر بیعت آمده
گنج پنهان در نقاب
سوی میدان آمده یعنی به قیمت آمده
بوده از بس وقت ضیق
آمده زهرا سر قول و قرار خود دقیق
بوسه زد وقتی پدر
در نقاب صورتت در نجف می شد عقیق
دشت اکبرخیز شد
ریخته گل بوته هایت در میان خار و تیغ
اتحاد دست هاست
ای امان از دست نیزه ای امان از دست تیغ
خیمه ها را غم گرفت
شد سکینه بی برادر شد رقیه بی رفیق
می رسد از آن طرف
وقت افتادن صدای هلهله کف سوت جیغ
بغض از نامه تو را
نیزه خالی می کند بر پیکرت از این طریق
بغضشان می شد غلیظ
هر چه در رگ های تو خون علی می شد رقیق
آه بر روی عبا
زخم های سطحی ات ای وای می گردد عمیق
اربا اربا می شوی
راز سربسته میان دشت افشا می شوی
ای رسول کربلا
هم شبیه حیدر و هم مثل زهرا می شوی
تن به تن تنها شدی
در تمام دشت افتادی و تنها می شوی
در عبای من علی
تن به تن جمعی و لیکن جمع تن ها می شوی
خیمه اینجا بود علی
زیر سم ها پس چرا اینجا و آنجا می شوی
اکبر بالابلند
آنقدر اصغر شدی که در عبا جا می شوی
-------
جان دهی یا جان ستانی بر حسین با هر قدم
این خرامان راه رفتن را به زهرا برده ای
- چهارشنبه
- 4
- آذر
- 1394
- ساعت
- 15:13
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه