حسینم ای شهید تشنه لب ، کنار قبرت اومده زینب
میخوام که جونم و بگیره رب ، بالا سر تو
نپرس تو حال و روزم و داداش
گواه حال زینبه اشکاش
دیگه توون نمونده تو پاهاش ، بالا سر تو
کدوم سر و کدوم تن و پیکر
تو بودی و هجوم یک لشگر
غارت شد انگشت و هم انگشتر
برات بمیرم ، برات بمیرم
*******
یادم نمیره لحظه آخر ، همون دمی که اومدش مادر
جلوی چشمای بابام حیدر ، با کینه میزد
رمق نداشت صدای محزونت
دیگه به لب رسیده بود جونت
گرفته بود محاسن خونت ، با کینه می زد
شد آسمون کبود و خونین رنگ
برای غارت تنت شد جنگ
دفن شدی با نیزه و تیر و سنگ
برات بمیرم ، برات بمیرم
شاعر : منصور عرب
- یکشنبه
- 8
- آذر
- 1394
- ساعت
- 7:3
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
منصور عرب
ارسال دیدگاه