• سه شنبه 15 آبان 03

 محمد حسن بیات لو

اشعار اربعین -( دارد نسیم می وزد این بوی کربلاست )

2655
3

دارد نسیم می وزد این بوی کربلاست

 چشم و دلم درآرزوی روی کربلاست

 برگشتم از سفر؛ سفر رنج و داغ ودرد

پر شد تمام سینه ام از ناله های سرد

 برگشته ام که گریه و زاری کنم حسین

 اشکی به روی قبر توجاری کتم حسین

 شکرخدا که زنده رسیدم ازاین سفر

با این که خیرندیدم از این سفر

 جای هزار ضربه شلاق را ببین

برچهره ام نشانی صد داغ را ببین

هرچند سر شکسته ولی سر شکسته نه

 هرچند دل شکسته ولی پر شکسته نه

سوغاتم از سفر شده پیراهنت حسین

این یادگار مانده برای منت حسین

 برگشته ام ولی نه من آن خواهر توام

آئینه ای از تمام قد مادر توام

هر چند برده اند مرا مجلس حرام

تا با خیال خویش بگیرند انتقام

هرجاکه شد برای غمت خطبه خوانده ام

ابن زیاد را سر جایش نشانده ام

در شام وکوفه در پی تو دربدر شدم

با خنده های قاتل تو همسفر شدم

هر کس که بود زخم سرت رانشان گرفت

می زد تو را و از من دلخسته جان گرفت

شاعر : محمدحسن بیات لو

  • سه شنبه
  • 10
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 7:46
  • نوشته شده توسط
  • حمید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران