(ا) اى حرمت جنت الاعلاى ما
(ب) بحر کرم زاده ى خيرالنساء
(پ) پادشهان را شده اى نور عين
(ت) تا به ابد بر همگان رهنما
(ث) ثروت عالم نگهت باد و بس
(ج) جان جوادت نگهى کن به ما
(چ) چشم و چراغم شده ايوانتان
(ح) حُرمت ما باشد از آنجا رضا
(خ) خاک درت را به دو چشمم زدم
(د) ديده ز آن تحفه بگيرد جلا
(ذ) ذره ام اما تو مرا ميبرى
(ر) رمز عبورم شده اى تا خدا
(ز) زنده دلان را تو رضا مى کنى
(ژ) ژرف بود گفتن از اين ماجرا
(س) سائل اين خانه سليمان بود
(ش) شاهد اين مسأله پروانه ها
(ص) صيد بلا ديده ى غمديده من
(ض) ضامن آهوى بيابان شما
(ط) طاير قدسم که مرا لحظه اى
(ظ) ظالم از اين خانه نسازد جدا
(ع) عمر مرا برکت جانانه ده
(غ) غير تو ما را ز جهان کن جدا
(ف) فيض خدا در حرمت منجلى
(ق) قلب مرا داده حريمت شفا
(ک) کار تو شد گفتن از جد خويش
(گ) گريه کند چشم تو بر کربلا
(ل) لعل تو را غرق به خون کس نديد
(م) منزلت آتش نگرفت از جفا
(ن) ناله نزد خواهرت از روى تل
(و) وا نشد آقا بدنت زير پا
(ه) هستى زينب ولى آتش گرفت
(ی) يکه و تنها شده در نيزه ها
شاعر : سیروس بداغی
- چهارشنبه
- 18
- آذر
- 1394
- ساعت
- 12:32
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سیروس بداغی
ارسال دیدگاه