• دوشنبه 3 دی 03

 علی اکبر نازک کار

امام حسن مجتبی ع_ علی اکبر نازک کار -( کوزه ز دست خسته ام افتاد تا شکست )

1470
2

کوزه ز دست خسته ام افتاد تا شکست
قلبم ز بی وفایی یک آشنا شکست

از درد می زدم به زمین چنگ، زینبم
از لخته های خون لبم بی صدا شکست

هرچند بد نکردم و با طعنه ساختم
در کوچه ها وقار مرا ناسزا شکست

می سوختم اگرچه ز زهر جفا ولی
پشت من از حوادث آن کوچه ها شکست

دستی غرور کودکیم را نشانه رفت
مرز میان روز و شب مجتبی شکست

میخواستم مدافع مادر شوم، نشد
قدم نمی رسید و دلم بی هوا شکست

هی داد می کشید سر همسر علی
دنیا شکست حرمت خیر النسا شکست

فریاد می زدم که نزن مادر من است
خندید بر من و ترک شیشه را شکست

میخواستم بمیرم و رنگم پریده بود
آن گوشواره در اثر ضربه تا شکست

می زد نفس نفس که زمین خورد مادرم
خوردم زمین که آینه حق نما شکست

شاعر : علی اکبر نازک کار

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران