• سه شنبه 15 آبان 03


شعر ولادت حضرت فاطمه زهرا(س),(لطف چشمان توست حيدري ام)

3401

لطف چشمان توست حيدري ام

بانگاه تو از بدي بري ام

 

آمدم محض گفتن تبريك

بادل عاشق كبوتري ام

 


 

فكر كردم كه زود آمده ام

بعدديدم گداي آخري ام

 

از ازل تاهميشه مادر جان

مست از اين شراب كوثري ام

 

در روايات مان نوشته شده

گفته اي تابهشت مي بري ام

 

تو اگر مادر زمين هستي

پس منم تا هميشه مادري ام

 

زير اين سقف چادرت يك عمر

سخت مشغول كار نوكري ام

 

نوكري تو كار و بار من است

مايه ي فخر و اعتبار من است

 

در نگاهت نبي خدا را ديد

درقنوت تو ربنا را ديد

 

بهر تبريك جبرئيل آمد

دست برسينه انبيا را ديد

 

پدرت پشت درب خانه تان

باگل و هديه مرتضي را ديد

 

آسمان و زمين پر از گل شد

تا كه روي گل شما را ديد

 

پا به روي زمين زدي وجهان

مادر شاه كربلا راديد

 

چادرت را تكاندي و خورشيد

زير پايت ستاره ها را ديد

 

آنقدر در حجاب بودي كه

ماه در چادرت حيا را ديد

 

تا ابد سايه گستري مادر

همه عشق حيدري مادر

 

تا لبانت به مادرت خنديد

بندگان را خداي تو بخشيد

 

چادرت را كه دوخت دست ملك

باقي اش رابه روي كعبه كشيد

 

مصطفي جاي نقل روي سرت

تكه هاي ستاره مي پاشيد

 

هر كجا مصطفي نظر مي كرد

رد پاي فرشته را مي ديد

 

ناگهان باملائك آهسته

گفت آرام دخترم خوابيد

 

باز قنداقه را بغل كرد و

گونه ات را به خنده مي بوسيد

 

مثل آن لحظه اي كه در معراج

از سرشاخه سيب سرخي چيد

 

بوي ياس تو برمشام آمد

باز خورشيد روي بام آمد

 

آفتاب قديم دنيايي

مادر مهربان بابايي

 

تا همين قدر ازتو مي گويم

در دو عالم فقط تو زهرايي

 

تا تو هستي غمي نمي ماند

روز محشر شفيعه مايي

 

اي پناه امام اول ما

ذوالفقار علي اعلايي

 

باوجودي كه مادري اما

در كرامت چقدر آقايي

 

بسكه مديون دستهاي توام

از كنارت نمي روم جايي

 

مرتضي تكيه گاه احمد بود

پس توهم تكيه گاه مولايي

 

روزمحشركه مي شودمادر

چقدر مي شوي تماشايي

 

توخودت شافعي ولي آنجا

حامل دستهاي سقايي

 

مي رسد نغمه اي ز سوي خدا

فاطمه تابهشت مي آيي؟

 

آنقدر خوب و مهربان هستي

باز هم فكر شيعيان هستي

 

ماه بي جلوه ي رخت تار است

كار دنيا بدون تو زار است

 

يوسف مصري ازهمان اول

سركويت غلام دربار است

 

از كرامات دست باكرمت

به شما عالمي بدهكار است

 

چادرت  شهر را مسلمان كرد

از حديثش جهان خبر داراست

 

مادر من مواظب خود باش

در مدينه حسود بسيار است

 

تكيه گاه هميشه ي حيدر

شوهرت بي تو بي علمدار است

 

روضه اي كه گرفته جانم را

روضه ي سخت درب وديوار است

 

دل دنيا گرفت از آهت

اي به قربان صورت ماهت

 

 مهدی نظری

منبع:سایت شعر شاعر

  • شنبه
  • 23
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 4:49
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران