• دوشنبه 3 دی 03

 محمد مبشری

اشعار امام حسن عسگری(ع)-شهادت -( یک سامرا اندوه کنج سینۀ ماست )

2574

یک سامرا اندوه کنج سینۀ ماست

دانی که عمری غصۀ دیرینۀ ماست

از غربتت  آیین غم آیینۀ ماست

بغض عدویت بغض ما و کینۀ ماست

دارد غبار بی کسی کوی حریمت

گرد عزا بنشسته بر روی حریمت

دشمن به جرم عاشقی کشته شما را

چون جلوه گاه خالقی کشته شما را

چون نور  فجر صادقی کشته شما را

پرپر چو یاس و رازقی کشته شما را

چشم زمین و آسمان بر تو بگریند

جانا تمام عاشقان بر تو بگریند

زهر جفا در قتلتان  باشد بهانه

جان داده اید از غصه هایی بی کرانه

کوی مدینه، کربلا، این دو نشانه

شام بلا و کوفه و جور زمانه

اینها همه بر جانتان گردیده قاتل

گر چه جهان زهر جفا را دیده قاتل

نامت حسن، خلقت حسن، خویت حسن بود

جمع خصال و خلق نیکویت حسن بود

ذکر خوش و زیبا و دلجویت حسن بود

قلبت حسینی، نقش بازویت حسن بود

ذکر تو را گفتن به لب اوج سخن شد

مهدی به نام اطهرت، یابن الحسن شد

یابن الحسن  یعنی که مهدی زادۀ توست

شمشیر مانده در غلاف آمادۀ توست

نام خوشش زیبایی سجادۀ توست

او  میوة قلب تو و دلدادۀ توست

برگو بیاید دیده ها چشم انتظارند

آقا بیا که یاس ها دل بی قرارند

آقا بیا که  فاطمه چشم  انتظار  است

با مادرت قلب همه چشم انتظار  است

هستی به اشک و زمزمه چشم انتظار  است

بشتاب امیر علقمه چشم انتظار  است

زیبا شود گر که به رجعت آخر ای یار

آید امیر علقمه گردد علمدار

شاعر : محمد مبشری

  • یکشنبه
  • 29
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 7:27
  • نوشته شده توسط
  • حمید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران