هواتو کرده این دل تنگم
دار و ندار و دلبر مایی
پر میزنه دلم تا سامرّا
چه گنبد و چه صحن زیبایی
چه نعمتی بالاتر از اینکه
گدای سامرای تو باشم
تمام خواهشم فقط اینه
نوکر نوکرای تو باشم
تو آقایی تو مولایی
تو دلداری و دلبند زهرایی
ابا المهدی
******
تو میری و مهدی عزاداره
یتیم و بی کس میشه و تنها
تک پسرت تو شهر سامرا
میشه اسیر غصه و غم ها
برای غربت و غمت آقا
ابر چشاش شده چه بارونی
تو دست و پا میزنی تو حجره
مث یه مار گزیده می مونی
چشات اشکه لبات خونه
داری پرپر میزنی توو این خونه
اباالمهدی
******
دلای ما آخر هر روضه
میشه روونه ی ته گودال
میره کنار مادری گریون
که رفته توی قتلگاه از حال
هنوز صدای ناله ی مادر
می رسه به گوش حسینی ها
عمریه که می زنه به سینه
کنار جسم بی سری زهرا
قتلوک ذبحوک
بُنیَّ مِنَ الماء منعوک
حسین جانم
شاعر: احسان مقدم
- یکشنبه
- 29
- آذر
- 1394
- ساعت
- 8:41
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
احسان مقدم
ارسال دیدگاه