شب جمعه می وزه ، تو حرم یه عطر سیب
میگیره همین شبم ، دل نوکرت عجیب
میره هر کسی حرم به خدا که میشه دلش حزین
شب جمعه زائرت مادرته و ام بی بنین
همه فکر و ذکر نوکرته یه سلام همین آقا
بده رو به رو ضریح و بذاره سرش رو رو زمین
به تو آقا بدهکارم ، منم اونی که بیمارم
ولی دل که آقا دارم
شده عمری آقا کارم ، از غم دوری می بارم
سر رو تربت که میذارم
امون ای دل ، امون ای دل
******
میخونی با یک نگات ، غم چشمای ترو
کی میدونه بهتر از ، شما حال نوکرو
وقتی روضه های قتلگاهت آقا میشه قاتلم
دیگه درد دوری از حرم و بذارم کجا دلم
کاشکی باشم و ببینم آقا با دعای مادرت
یه سفر با مادرم بشه زیارتِ تو شاملم
تو که آقا سوام کردی ، واله و مبتلام کردی
عاشق کربلام کردی
پس خودت من رو راهیم کن ، آقا بازم هواییم کن
منو کرببلاییم کن
امون ای دل ، امون ای دل
شاعر : محمد جواد حیدری
- دوشنبه
- 21
- دی
- 1394
- ساعت
- 16:45
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محمد جواد حیدری
ارسال دیدگاه