در سکوت سرد شب فریاد مردی شد بلند
خیزش و خشم و خروش اهل دردی شد بلند
خواب شب آشفته شد از تندر توفندهای
آذرخشی، آتش گردوننوردی، شد بلند
گردبادی شد نمایان در دل هامون ز دور
شهسواری تاخت در صحرا و گردی شد بلند
پیشتر آرامش مهتاب در مرداب بود
ناگهان موج خروشان نبردی شد بلند
کرد گلگون سرخی خون چهرههای زرد را
شعلههای آتشینِ سرخ و زردی شد بلند
نغمه آزادی از هر گوشهای آمد به گوش
آتش از خاکستر خاموش و سردی شد بلند
بار دیگر کاوه آهنگری از ره رسید
پرچم آزادگی با دست مردی شد بلند
- سه شنبه
- 13
- بهمن
- 1394
- ساعت
- 13:54
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه