غم درون من از لرزش سخن پیداست
جراحت دلم از خون پیرهن پیداست
کبودی تن این لاله در حجاب کفن
شقایقی است که از برگ نسترن پیداست
چه رفته بر سر پهلو و سینه ی زهرا
به وقت غسل ز خونابه ی کفن پیداست
میان خانه کنار جنازه ی مادر
مصیبتی است، ازاشک اباالحسن پیداست
غریبی دو جگر گوشه اش که میگریند
از آستین که بگیرند بر دهن پیداست
- دوشنبه
- 3
- اسفند
- 1394
- ساعت
- 14:18
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه