بنام خدا
بهارزندگیم شده رنگه خزون
به هجده سالگی شدی رنگ خزون
کبودی صورتش شده قاتل حیدر
برس خدایاامشب به داد دله حیدر
مگو حرفی:تو از رفتن:مزن آتش:بجان من
مرو یا فاطمه(۴)
ضعیف وناتوون شده بانوی من
به لرزه افتاده خدازانوی من
به وقت راه رفتنش به دیوار دست میگیره
زبس که رو گرفته علی داره میمیره
مگو حرفی..............
مرو یا فاطمه(۴)
- جمعه
- 10
- اردیبهشت
- 1389
- ساعت
- 7:7
- نوشته شده توسط
- احمدصدرایی
ارسال دیدگاه