دیدم كه شد نقش زمین ، یاس امیرالمونین
یك كوه غم دارم به سینه ، از كوچه ی تنگ مدینه
واویلتا آه و واویلا
******
تا كردم احساس خطر ، بر مادرم شدم سپر
در كوچه ها كردم دعایش ، خو را فكندم من به پایش
واویلتا آه و واویلا
******
من روی نیلی دیده ام ، من جای سیلی دیده ام
آورده ام در آن زمانه ، صاحب خانه سوی خانه
واویلتا آه و واویلا
******
با دیده از خون ترم ، شدم عصای مادرم
او بهتر از جان حسن بود ، دستش میان دست من بود
واویلتا آه و واویلا
******
ماندم كه من گویم چه ها ، مردم میان كوچه ها
من بودم و آن روی حاكی ، من بودم و چادر خاكی
واویلتا آه و واویلا
- یکشنبه
- 9
- اسفند
- 1394
- ساعت
- 13:55
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه