آسمان گفت علی پیر و جوان گفت علی
آن خدایی که به ما داده امان گفت علی
روز و شب گفت علی شهدِ رطب گفت علی
تا شود لایقِ پیمانه عنب گفت علی
ماوراء گفت علی غارِ حراء گفت علی
شبِ معراجِ نبی ذاتِ خدا گفت علی
در قفس گفت علی تازه نفس گفت علی
گفتم از علَّتِ خلقت همه کس گفت علی
لحم و دم گفت علی مادرِ غم گفت علی
قَمرِ فاطمه در زیرِ علم گفت علی
ناخدا گفت علی ؛ سعی و صفا گفت علی
تنِ افتاده ی در کرب و بلا گفت علی
بی نشان گفت علی سِرِ نهان گفت علی
بهر کشتارِ عدو جانِ جهان گفت علی
مادری گفت علی چون قمری گفت علی
هر زمین خورده ی بی بال و پری گفت علی
فخرِ دین گفت علی اُمِّ بنین گفت علی
تیغِ بنشسته ی در حنجرِ کین گفت علی
زینبش گفت علی ذکرِ لبش گفت علی
آن بلا دیده ی در تاب و تبش گفت علی
بوذرش گفت علی در به درش گفت علی
سویِ میدانِ بلا گُل پسرش گفت علی
میثمش گفت علی محتشمش گفت علی
دم به دم فاطمه اندر حرمش گفت علی
آتشین گفت علی اسوه ی دین گفت علی
نه فقط شیعه ی او روحُ الامین گفت علی
در به در گفت علی قُرص قمر گفت علی
نوح از بهر گذشتن ز خطر گفت علی
سَر به رَه گفت علی سائل شَه گفت علی
خواست تا جلوه کند صورتِ مَه گفت علی
یمنی گفت علی یاسمنی گفت علی
هر بلا دیده ی اندر محنی گفت علی
شاعر : سیروس بداغی
- یکشنبه
- 15
- فروردین
- 1395
- ساعت
- 18:23
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سیروس بداغی
ارسال دیدگاه