غصّه ها از دل به در کُن عیدِ نوروز آمده است
عالمی را با خبر کن عید نوروز آمده است
در کنار سفره ها ار می نشینی... لحظه ای
در کتابَ اللّه نظر کن عید نوروز امده است
فکرِ در غیر از خدا ما را نمی آید به کار
حالیا فکری دگر کن عید نوروز امده است
چون صنوبرها که استادانِ توحیدند و بس
جامه هائی نو به بر کن عید نوروز آمده است
در پلیدی خویِ دنیا را نمی بیند کسی
از پلیدی ها حذر کن عید نوروز آمده است
بگذر از آنان که هر دم طعنه هایت می زدند
طعنه ها را بی اثر کن عید نوروز آمده است
چون خرامان عاشقان مهمان سلطان می شوند
ای دل آن جا ها سفر کن عید نوروز آمده است
ای که بی آقای عالم قصد قربت داشتی
راه را زیر و زبر کن عید نوروز امده است
یا اباصالح از این دل های در زندانِ ما
جانِ ثارالله گذر کن عید نوروز امده است
شاعر : سیروس بداغی
- یکشنبه
- 15
- فروردین
- 1395
- ساعت
- 19:14
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سیروس بداغی
ارسال دیدگاه