صدای بال جبرییل آمده
ساقی حوض سلسبیل آمده
برای مستی ام دلیل آمده
به میکده تا که مجاور شدم
معتکف امام باقر شدم
باز محمد شده دلدار ما
باده زدن نیز شده کار ما
زبان سرخ ما شده دار ما
به هر چه غیر عشق کافر شدم
معتکف امام باقر شدم
مرتبه اش چیست، کفواً احد
بگو که او کیست، کفواً احد
برای او نیست کفواً احد
به جاده ی معرفت عابر شدم
معتکف امام باقر شدم
به درک حضرتش گمان عاجز است
به وصف او کلک بیان عاجز است
به مدح او زبانمان عاجز است
به عشق او بود که شاعر شدم
معتکف امام باقر شدم
مفسّر و موسّع علم دین
لولو از دوازده، پنجمین
به روی انگشتر خاتم، نگین
زائر زینت منابر شدم
معتکف امام باقر شدم
فهیمه و مفهّمه، مادرش
مکرمّه، معظّمه، مادرش
پدر علی و فاطمه مادرش
بنده ی این همه مفاخر شدم
معتکف امام باقر شدم
حضرت شاه بی حرم کیست، او
امام روز محشرم کیست، او
ابن کریم، ابن کرم کیست، او
کنار سفره اش که حاضر شدم
معتکف امام باقر شدم
تا به ابد محب مولامنم
همیشه با دشمن او دشمنم
به لطف مهرش از گزند ایمنم
به کوی مهر او که عابر شدم
معتکف امام باقر شدم
به جلوه ی روز الست خودش
کرده مرا همیشه مست خودش
دست مرا بسته به دست خودش
تا به بقیع او مسافر شدم
معتکف امام باقر شدم
به کربلا خورده گذارش چرا؟
اناالغریب است شعارش، چرا؟
خاکی خاکی است مزارش چرا؟
رفته دلم مدینه، زائر شدم
معتکف امام باقر شدم
شاعر : امیر عظیمی
- جمعه
- 20
- فروردین
- 1395
- ساعت
- 21:58
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه