زهرای زمان سـر نهان زينب كبرى است
روشنگـرِ سيماى زنان زينب كبرى است
در محفل ما تلخ بود صحبتِ از غير
در محفل ما نُـقل دهان زينب كبرى است
آن شير كه رسوا بنموده است عدو را
چون فاطمه با تيغ زبان زينب كبرى است
اى دشمن دون ما همه ذلت نپذيريم
چون رهبر هر پير و جوان زينب كبرى است
گفتا كه بگو علتِ اين كون و مكان كيست
گفتم به خدا علتِ آن زينب كبرى است
مديون كلامش همه دم دين خداوند
آری همه فریادِ اذان زينب كبرى است
صد كرب و بلا گشته هويدا ز كلامش
علامه ى در فن بيان زينب كبرى است
از مرگ برادر نبود دل نگرانيش
از دين خدا دل نگران زينب كبرى است
امنيت ما بسته به بازوى كسى نيست
آنكس كه به ما داده امان زينب كبرى است
بى خود پىِ جناتِ در آن خانه مگرديد
در نزد خدا بابِ جنان زينب كبرى است
اشكى كه بود بهترِ از جـنتِ اعلى
بر ديده ولى بانـىِ آن زينب كبرى است
مدحش نتوانيم و نشايد كه بگوييم
آرى به خدا فوقِ بيان زينب كبرى است
شاعر : سیروس بداغی
- یکشنبه
- 29
- فروردین
- 1395
- ساعت
- 9:19
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سیروس بداغی
ارسال دیدگاه