• جمعه 2 آذر 03


شعر ولادت حضرت فاطمه زهرا(س)-(پرواز مي‌دهيم كه بال و پرت كنيم)

3115
3

پرواز مي دهيم كه بال و پرت كنيم

معراج مي بريم كه پيغمبرت كنيم

 

ديگر بس است خلوت چله نشيني ات

وقتش رسيده است مقرب ترت كنيم

 


 

دست گل قديمي خود را از اين به بعد

دست تو مي دهيم كه تاج سرت كنيم

 

حالا نماز شكر بخوان فديه اي بده

تا صاحب زلال ترين كوثرت كنيم

 

ميخواستيم فرق كني با پيمبران

مي خواستيم آينه ي ديگرت كنيم

 

اين سيب را بگير و براي خودت ببر

وقتش شده است فاطمه را دخترت كنيم

 

شايسته است ‍‍؛ با پدر فاطمه شدن

از خانواده ي پسري ابترت كنيم

 

مي خواستيم نسل تو زهرا نصب شود

ضرب المثل براي عجم تا عرب شود

 

خورشيد ، آفتابي انوار فاطمه است

صبحي اگر كه هست بدهكار فاطمه است

 

آيينه اش سه مرتبه خود را ظهور داد

پيغمبر و علي همه تكرار فاطمه است

 

هر جلوه اي كه جلوي نوري نمي شود

زهرا شدن فقط و فقط  كار فاطمه است

 

شام زفاف پيرهن كهنه مي برد

اين تازه اولين شب ايثار فاطمه است

 

فردا اسير دست جهنم نمي شود

امروز هر كسي كه گرفتار فاطمه است

 

زهرا اگر نبود ولايت نداشتيم

گمراه مي شديم و هدايت نداشتيم

 

زهرا بنا نداشت خودش را بنا كند

مي خواست ، بنده باشد و يا ربنا كند

 

مثل علي عروج نمازش امان نداد

اصلا به پاي پر ورمش اعتنا كند

 

تا كه مدينه از گل توحيد پر شود

كافي است در قنوت، خدا را صدا كند

 

طبق روال هر شب جمعه نشسته تا ...

...قبل خودش سفارش همسايه را كند

 

دستي كه پيش خانه ي زهرا دراز نيست

در شرع بر جنازه ي آنكس نماز نيست

 

او آمد و خزان زمين را بهار كرد

بر شاخه هاي شكوفه ي عصمت ، سوار كرد

 

آيا بدون مهر مناجات فاطمه

مي شد به سجده كردن خود افتخار كرد ؟

 

وفتي شب زفاف ، پيمبر رسيد و بعد

بين علي و فاطمه ، تقسيم كار كرد

 

خوشحال شد تمامي احساس معجرش

وقتي رسول ، فاطمه را خانه دار كرد

 

آن هم براي حاجت مسكين شهر بود

روزي اگر ز حادثه ميل انار كرد

 

اخلاص پينه هاش هميشه زبانزد است

از بسكه دست فاطمه در خانه كار كرد

 

وقتي تمام قاطبه ها بي حماسه بود

خود را خميده كرد ولي ذوالفقار كرد

 

پس مي شود براي عوض كردن زمان

نوآوري فاطمه را اختيار كرد

 

بي فاطمه كه شيعه شكوفا نمي شود

شيعه مريد دشمن  زهرا نمي شود

 

دنيا نديده است سفرهاي اين چنين

جز در هواي فاطمه پر هاي اين چنين

 

ديروز مي شدند درختان بدون سر

امروز مي دهند ثمرهاي اين چنين

 

سر مي دهيم و منت ياغي نمي كشيم

همواره سر خوشيم به سر هاي اين چنين

 

دارد بساط كفر زمين جمع مي شود

پيچيده در زمانه خبرهاي اين چنين

 

اصلا بعيد نيست رو كند به ما

از مادر ي چنين و پسرهاي اين چنين

 

لبنان مگر چه داشت به جز نام فاطمه

آري عجيب نيست ظفرهاي اين چنين

 

دلهاي ما هميشه پر از  ياد فاطمه است

اين سرزمين قلمرو اولاد فاطمه است

 

علي اكبر لطيفيان

**

ازوبلاگ نود و پنج روز باران

  • شنبه
  • 23
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 9:11
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران