مدح یعصوب الدین کهف الوری امیرالمومنین (ع)
منه افتاده از مستی، کمی امداد می خواهم
خرابم ، عاشقم، مستم ، دلی آباد می خواهم
به شهر نی جفم لطفی از این بنیاد می خواهم
از آن قرآن ناطق آیه ی ارشاد می خواهم
دلی دارم به دستان وصی پیک دین ، حیدر
منم، کلبی ز اکلاب امیرالمونین ، حیدر
به سمت وادی طورش ، ز بند ناف باید رفت
برای ناز مژگانش به کوه قاف باید رفت
چو تیری در کمان حق ،سوی اهداف باید رفت
بدون غل و غش ،مجنون ، چو آبی صاف باید رفت
مرا او کرده مهمانش، بگو پس، آفرین ، حیدر
منم، کلبی ز اکلاب امیرالمونین ، حیدر
جبینم می شود هر دم ز ناز عشق ، پرچین تر
دل غمگین ما را کرد، نازش، زار و غمگین تر
خوشا بر حال آنکه هست نزد یار ، مسکین تر
نمک از دست مولایم بود از قند ، شیرین تر
نمیدانم به لبهایم بود این چندمین، "حیدر"
منم، کلبی ز اکلاب امیرالمونین ، حیدر
مکثر پیش او آمد ز عز او مخفف شد
خوشا بر حال آنکه به حریم او مشرف شد
دل ویرانه ی عاشق از عشق او مسقف شد
دهان جان ز مستی در حریم او پر از کف شد
شده با دست حق از دار عقبی دستچین حیدر
منم، کلبی ز اکلاب امیرالمونین ، حیدر
به بام گنبد زردش ،پرم را باز می خواهم
چو مرغان غزلخوانش ز جان، آواز می خواهم
برای وصف او قلبی غزلپرداز می خواهم
شعاری پر شعور از آن شه ممتاز می خواهم
بود حق در سما حیدر ، بود حق در زمین حیدر
منم، کلبی ز اکلاب امیرالمونین ، حیدر
شاعر : جعفر ابوالفتحی
- یکشنبه
- 23
- خرداد
- 1395
- ساعت
- 5:43
- نوشته شده توسط
- خادم مولا
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه