شد شکسته سرم ، سربلندم ولی ، من علی ام علی
دیده از خون ترم ، سربلندم ولی ، من علی ام علی
غرق خون پیکرم ، سربلندم ولی ، من علی ام علی
شد گهِ آخرم ، سربلندم ولی ، من علی ام علی
******
ابن ملجم شکست ، گر به تیغی سرم
غرق خون شد رها ، بر زمین پیکرم
سرخوشم می روم ، دیدنِ داورم
شد شکسته سرم غرق خون پیکرم
دیده از خون ترم حیدرم حیدرم
آرزو داشته ام ، این چنین پر زدن
از زمین غرق خون ، تا برین پر زدن
پیش چشم تَرِ ، مومنین پر زدن
من که مظلوم ترین ، یار پیغمبرم
مرتضایم علی ، شیر حق حیدرم
شد شکسته سرم ، سربلندم ولی ، من علی ام علی
******
من که افتاده ای ، بوده ام در چَهَش
سربلندم که سر ، داده ام در رَهَش
با سر افتاده ام ، بر درِ درگَهَش
شد شکسته سرم غرق خون پیکرم
دیده از خون ترم حیدرم حیدرم
گر چه خونِ سرِ ، خود خَضیبم شده
لاعلاج از دوا ، این طبیبم شده
رستگاری در این ، شب نصیبم شده
من که مظلوم ترین ، یار پیغمبرم
مرتضایم علی ، شیر حق حیدرم
شد شکسته سرم ، سربلندم ولی ، من علی ام علی
******
یار من ، ماه من ، وعده اش داده بود
این شهادت مرا ، یار و همزاده بود
مدتی در سرم ، شوقش افتاده بود
شد شکسته سرم غرق خون پیکرم
دیده از خون ترم حیدرم حیدرم
در لیالیِ قدر ، جان به جانان دهم
خونِ خود هدیه در ، راه قرآن دهم
شیوة عاشقی ، یادِ انسان دهم
من که مظلوم ترین ، یار پیغمبرم
مرتضایم علی ، شیر حق حیدرم
شد شکسته سرم ، سربلندم ولی ، من علی ام علی
******
گرچه شمشیر جهل ، نیمه کرد رأس من
تیغ نامردمی ، جا شده در بدن
بر دلم داغ یار ، مانده بود از کهن
شد شکسته سرم غرق خون پیکرم
دیده از خون ترم حیدرم حیدرم
سروری شیر حق ، کشتة کینه شد
غرق خون چهرة ، ناب آیینه شد
مست دیدار آن ، یار دیرینه شد
من که مظلوم ترین ، یار پیغمبرم
مرتضایم علی ، شیر حق حیدرم
شد شکسته سرم ، سربلندم ولی ، من علی ام علی
شاعر : محمدرضا سروری
- چهارشنبه
- 2
- تیر
- 1395
- ساعت
- 11:30
- نوشته شده توسط
- نخل بی سر
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه