یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم
در نجف بود که من شهره ی بازار شدم
بسکه از حب شما جار زدم، دلالی
شغل رایج شد و من داخل تجار شدم
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
سیر از اهل زمین، از همه اغیار شدم
گوشه چشمی که تودر روز نخستین کردی
همه ی عمر به لطف تو بدهکار شدم
تا محب نبی و اهل ولایت گشتم
از همه خصمِ شما یکسره بیزار شدم
گرچه بد کرده ام آقا به تو عفوم کردند
شرمم این است که من بنده ی سربار شدم
همه دارند به اوضاع دلم میخندند
دست من نیست، نظر کردی و بیمار شدم
ذره ای بودم و در آینه کاری حرم
در نگاه دگران کامل و بسیار شدم
از رطب های ضریحت که لبم بوسه گرفت
عاشق پیشه ی آن میثم تمار شدم
هرکه آمد به حرم مست سبوی تو شده
نه که یکبار که من مست تو صدبار شدم
زائری پشت حرم بر سر زانو میگفت:
باورم نیست که من لایق دیدار شدم
آرزو عیب نباشد به جوانان آقا
شاید آخر به نجف من سگ دربار شدم
روز محشر سخنم انی احبک باشد
گر به جرم گنهم داخل در نار شدم
هر سوالی که بپرسند به پاسخ گویم:
بنده ی شاه نجف ،حیدر کرار شدم
از سخای تو عجب نیست ببینم به بهشت
با تو همسایه ی دیوار به دیوار شدم
شاعر : محمد جواد شیرازی
- جمعه
- 19
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 14:1
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه