چنانکه رو به میدان عالِمی مثل زهیر آمد
ز خون سر، خطِ سرخی میان شر و خیر آمد
حلب شد علقمه، دجله، یکی هم مشک را برداشت
از آن سو مثل بادی مشک بر دوشِ بریر آمد
به طلحه نیست امیدی، جمل هم دست ما افتاد
هزاران سال رفت و، باز هم بوی زبیر آمد
لک لبیک یازینب طنین افکنده در عالم
پر و بال شهادت وا شد و هنگام سِیر آمد
فقط نام علی کنده است از جا درب خیبر را
بزن نعره که اهل خیبر اینک ذکرخیر آمد
حبیب و مالک و مختار و کیسان مرد مِیدانند
به داعش ها بگو اَیْنَ الْمَفِرو، پیرِ دِیر آمد
چه کاری بهتر از دفعِ بلا از مرقد زینب
نخواهد رفت حتی باد سمت گنبد زینب
شاعر : رضا باقریان
- جمعه
- 26
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 17:23
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه