دلم می سوزه، آقا برا اینکه نامه برات نوشتم
بویی نبردن از معرفت، تُو کوفه هر چقدر که گشتم
بیعتا رو همه شکستن // تُو یه کلام، کوفیا پستن
آقا، بیای اسیر غم می شی بیای تو بی همدم می شی
دیدی که باباتو کشتن بیای سرو من خم می شی
جون سفیرت پس برگرد نیا همشونن نامرد
برات نقشه ها کشیدن همین مردمون بی درد
یا مولا یا حسین 4
شنیدم اینها، پسر عمو، هنوز دارن بغض باباتو
به جون زهرا، خودم دیدم، شرط بندیاشونو براتو
بچه هاشون جمع می کنن سنگ // پیرا میدن آموزش جنگ
آقا، بیای به حرفم می رسی کارم شده دلواپسی
کوچیک تا بزرگ بی خیرند آخر سهمته بی کسی
بری مدینه بهتره بیای اینجا درد سره
روی در و دیوار نقش تو و نیزه و خنجره
یا مولا یا حسین 4
شاعر : جابر عابدی
- یکشنبه
- 28
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 8:1
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
جابر عابدی
ارسال دیدگاه