• سه شنبه 15 آبان 03


سرمشق -( ساعت انشاء بود و چنین گفت معلم با ما )

1385
1

ساعت انشاء بود
و چنین گفت معلم با ما:
"بچه ها گوش کنید
نظر من این است
شهدا امیدند"
دانش آموزی گفت:
"شهدا خنده به لب ها آرند
چون کبوتر در اوج
مثل گل ها
شادند"
کسی دیگر گفت:
"مهرشان پروسعت، بی تخمین
چون دریاست"
و صدایی برخاست :
"که شهید چون شمع
خانه را روشن و پر نور نگه می دارد

و معلم آرام
چون پرستو بر بام
چند خط دور تر از بسم الله
باز بر تخته نوشت:
"شهدا سرمشق اند
در میان دفتر
نامشان شاید نه
راهشان خواهد ماند"

شاعر:زینب سوزنچی
با احترام به مرحوم سلمان هراتی

  • یکشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1395
  • ساعت
  • 14:46
  • نوشته شده توسط
  • یا بقیة الله

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران