اي همه هستم نيمه شب هستم سر بديوار
دست هر کوفي مي کشد من را سوي بازار
مـي چـکـد اشـگ مـن دانـه دانـه
کـس نـمـي گـيـرد از مـن نشـانـه
يابن الزهرا مولا مولا يابن الزهرا مولا مولا
* * * * * * * * * *
قبله مي داند قبله ام باشد روي ماهت
بي پناهم من اي همه عالم در پناهت
تـو امـيـري مـن هـسـتـم غـلامـت
بـا لـب پـر خـون کـردم سـلامـت
يابن الزهرا مولا مولا يابن الزهرا مولا مولا
* * * * * * * * * *
کوچه از اشک غربت من شد پر شکوفه
ديـده بـراه مهمان باشد دار کوفـه
مـاه مـن چـشـمـم شـد پـر سـتـاره
مـي روم سـوي دارالـعـمـاره
يابن الزهرا مولا مولا يابن الزهرا مولا مولا
* * * * * * * * * *
اي همه قرآن يا ميا يا کن استخاره
واکن از گوش دختران خود گوشواره
کوفيان عهد و پيمان گسستند
ديـده بـراه زيـنـب نشـسـتند
يابن الزهرا مولا مولا يابن الزهرا مولا مولا
* * * * * * * * * *
سيد محسن حسيني
شاعر : سید محسن حسینی
- دوشنبه
- 29
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 11:51
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
حسن خمالو