دلم ز روز ازل گشته مبتلای حسیـــــن
سلام من به حسین و به کربلای حسین
وجودِ عاشق و معشوق وقف یکدگر است
حسین برای خدا و خدا برای حســــین
ثواب سعی و صفا کی رسد به یک لحظه
قدم زدن وسط مروه و صفای حســـین
رضای حضرت حق در رضایت زهـــراست
رضای حضرت زهرا در رضــای حســــین
اگر معلم توحیــــد من شود زینــــب
به چشم خویش تماشا کنم خدای حسین
دوباره زد به سر عــــاشقم نوای جنون
که پرده ای کشم امشب ز ماجرای حسین
زمین کرببلا تا به عرش غوغا بود
زمان جلوه ی پایانی لقای حسین
نهاده دست به سینه تمام خیل ملک
همه مطیع فرامین چشم های حسین
خلیل آمده تا ذبح اعظمش بیند
چه محشریست مگر وادی منای حسین
کجاست حضرت داوود تا بگیرد یاد
طریق شکر نمودن ز شکر های حسین
کلیم غرق تحیر به لکنت افتاده
مگر چه میشنود لحظه ی دعای حسین
مسیح ذره ای از خاک قتله گاه چشید
تمام عمر شفا داد با شفای حسین
دوید ختم رسل سر برهنه تا گودال
میان هلهله ها گم شده صدای حسین
ز خیمه گاه رسد خواهری تک و تنها
مگر شنیده میان حرم صدای حسین
خدا کند که از راه رفته برگردد
وگرنه سر بدهد زیر تیغ جای حسین
صدای ناله ی زهراست میرسد بر گوش
فدای راس جدا گشته از قفای حسین
ببین که بر سر یک کهنه پیرهن دعواست
به دست چند نفر تکه ی ردای حسین
یکی زره یکی عمامه وان یکی شمشیر
ربود وان یکی از شانه ها عبای حسین
شاعر : قاسم نعمتی
- جمعه
- 2
- مهر
- 1395
- ساعت
- 20:57
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه