شکسته پر شده آقا دگر کبوتر تو
به غیر سایه ی غم نیست یاور تو
شب است کوچه به کوچه غریب می گریم
که رفت آبروی من به پیش مادر تو
اگر که زنده بمانم ز شرم می میرم
بایستم به چه رویی بگو برابر تو
اگر خبر نرسد که نیا به کوفه حسین
خدا کند خبر من رسد به محضر تو
خدا کند که بیاید بلا فقط سرمن
مباد کم بشود تارمویی از سرتو
برای تک تکتان نقشه ها به سر دارند
تمام کوفه مهیاست در برابر تو
ذخیره آنقدر آقا شده است نیزه و تیر
برای قامت عباس امیر لشگر تو
چه قدر ماذنه از نیزه ساخته دشمن
که بشنوند اذان علی اکبر تو
سه شعبه دایه شده تا که شیر نوشاند
سه جرعه از سه پر خود برای اصغر تو
مرا غلام صدا میزند چه غم , ای کاش
کسی کنیز نگوید دگر به دختر
کنار خانه خولی صداش می آمد
تنور کرده مهیا نهان کند سر تو
شاعر : موسی علیمرادی
- یکشنبه
- 4
- مهر
- 1395
- ساعت
- 16:43
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
موسی علیمرادی
ارسال دیدگاه