• دوشنبه 3 دی 03

 علی اکبر لطیفیان

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( من مث نامه ی سربسته شدم )

2183
1


من مث نامه ی سربسته شدم

مثل یك دل، دل بشكسته شدم

در زدم تو خونشون رام ندادن

انقدر قدم زدم خسته شدم

***

بالای بام می زنم صدات حسین

كاش باشم منم تو كربلات حسین

دو تا قربونی آوردم با خودم

بچه هام فدای بچه هات حسین

***

عوض حنجر تو من چی بدم

نذر انگشتر تو من چی بدم

اگه بچه هاتو بازار بیارن

جواب مادر تو من چی بدم

***

كوفه لحظه لحظه تغییر می كنه

مهمون و از زندگیش سیر می كنه

خیلی از موهام سفید شد این روزا

نگرونی آدم و پیر می كنه

***

بعد از این دیگه منو سفیر نكن

دختراتو توی كوفه پیر نكن

حالا كه می خوای بیای، بیا ولی

زن و بچه تو دیگه اسیر نكن

***

واسه تو شب تا سحر در می زنم

وا نکردن در دیگر می زنم

دارم از دل نگرونى می میرم

خودم و این در و اون در می زنم

***

نیا گفتنم برا دخترته

گریه هام براى انگشترته

با سر شکسته سربسته می گم

اونکه دارى میاریش خواهرته

***

چه جورى به فکر جونت نباشم

یا که گریون جوونت نباشم

همه آماده کشتن تواند

چه جورى دل نگرونت نباشم

***

کوفه با حرمله بیعت می کنه

برا کشتن تو نیت می کنه

كوچه هاى تنگى که این جا داره

خیلی زینب و اذیت می كنه

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران