برگرد ای حبیب که کوفه است پر فریب
با یک تَشَر ز خصم گذارد تو را غریب
اینجا کسی به فکر تو و زینبِ تو نیست
گیسو شود سپید و محاسن شود خضیب
دیروز یکصدا همگی از تو دم زدند
امروز یک سراغ نگیرند از حبیب
راحت ز عهد و بیعت خود دست می کشند
گفتارشان عجیب و رفتارشان عجیب
تکذیب می کنند علی را به راحتی
با واژه های ناب وَ اَلفاظ دلفریب
بازار گرم نیزه فروشان دهد پیام
شش ماهه هم ، نمانَد از این وضع بی نصیب
زنهایشان سفارش سوغات می دهند
مردانشان به غارت خلخال بی رقیب
با دختران بگو که نبندند،زینتی
اینجا امان ، گمان نکند دختر نجیب
اینجا سخن ز حفظ حجاب و عفاف نیست
اطرافشان پر است ز چشمان نا نجیب
دعوت به جای سفره به گودال می کنند
حِس می کنم ز مقتل خود بوی عطر سیب
از روی بام دارالاماره دهم سلام
یاد تو یابن فاطمه از دل بَرَد شکیب
گفتم بیا به کوفه ، میا کوفه یا حسین
کُشته به دِشنه می شوی و تشنه عنقریب
شاعر : محمود ژولیده
- یکشنبه
- 4
- مهر
- 1395
- ساعت
- 17:11
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه