آمدی ای حاجی کرب و بلا حجت قبول
سر در آوردی چرا از نینوا حجت قبول
صاحب کعبه ! چرا از کعبه آواره شدی
کعبه ات اینجاست ای خون خدا ؟ حجت قبول
این بیابان جای اهل البیت پیغمبر نبود
پس چه شد آن وعده ها آن باغها حجت قبول
قاضریّه جای امنِ منزل و بیتوته نیست
آمد استقبالتان سر نیزه ها حجت قبول
گوئیا این سرزمین قربانگه یاران تست
قتلگاهت می شود جای منا حجت قبول
از حرم تا قتلگه سعیِ صفا و مروه است
ای عجب حج شما دارد صفا حجت قبول
جای زمزم خون بجوشد از گلوی اصغرت
هدیه کردی کودک شش ماهه را حجت قبول
تا قدم بر خاک پاک کربلا بگذاشتی
قلب زینب شد پر از درد و بلا حجت قبول
گفتی ای ساقی ببین بِین دو نهرِ آب را
پشت آن گودال کن خیمه بپا حجت قبول
ای علمدار سپاهم بارها را وا کنید
خارها را از بیابان کن جدا حجت قبول
دختر نازم که جا خوش کرده بر دوشِ عمو
بر زمین پایش نیاید یا اخا حجت قبول
اکبرم اینک برای خواهرم گیرد رکاب
هیچ نامحرم نبیند عمه را حجت قبول
می رسد روزی که یک مَحرم نداری زینبا
بعد من هستی اسیر اشقیا حجت قبول
زیر سم اسبها این استخوانها بشکند
پس ندا آید ز عرش کبریا حجت قبول
می رود سرها به نیزه می شوم من بی کفن
از جنان گوید مرا خیر النساء حجت قبول
**
حجّ ابراهیمی از حجّ حسینی سر زند
ای مرید کشته های کربلا حجت قبول
شاعر : محمود ژولیده
- یکشنبه
- 4
- مهر
- 1395
- ساعت
- 21:10
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه