هرچه مستی ها فزونتر ، هست ساغر بیشتر
چون پیام عاشقی دارد پیمبر بیشتر
عشقِ خواهر باشد و مِهرِ برادر بیشتر
دارد اصلاً کربلا از کوفه لشگر بیشتر
گفت زینب یا اخی من حق مهمانی دهم
دوست دارم در ره عشقت دو قربانی دهم
من به درگاه تو سوز و آه آوردم حسین
با امیدی رو به این درگاه آوردم حسین
بین سپاه خویش را همراه آوردم حسین
هستی خود را به لشگرگاه آوردم حسین
میوۀ دل نذر کردم بهر این مهمانی اَت
پارۀ جان پروراندم تا شود قربانی اَت
نو غلامانم اگر شمشیر گردانی کنند
راهی کویِ دَرَک یَلهای میدانی کنند
یا علی گویان ز رزم خویش طوفانی کنند
قلب لشگر را شکافند و مسلمانی کنند
من به دست خویش دادم درس عزم و رزمشان
نیزه و شمشیرها نقل و نباتِ بزمشان
این دلاور مردهای نوجوان مست توأند
گرچه شاگردان عباسند دلبست توأند
داغداران علی اکبر به پیوست توأند
عاشقانه کشتۀ یک بوسه از دست توأند
بسکه در رخسارشان شوق شهادت دیده ام
در رهت پرپر شدن را چون ولادت دیده ام
عاشقِ جانبازیِ کوی تو ، حیرانِ مَنَند
از اشارات شب قبل تو گریان منند
یاد ایام اسارت دل پریشان منند
دل پریشان شب شام غریبان منند
دائماً گویند مادر دست بر معجر مگیر
جان مولا گریه کم کن بوسه از حنجر مگیر
می روند اما خیالت راحت ای سالار من
آری این دیدار باشد آخرین دیدار من
این من و این حاصلِ یک عمر از گلزار من
بعد از این در خیمه پنهان می شود رخسار من
ای سلیمان هدیۀ مور است از من کن قبول
جان زهرا رد مکن جان علی جان رسول
بعد تو این داغ را با صبر جبران می کنم
با سرت منزل به منزل شرح قرآن می کنم
با اسیری رفتنم یاری جانان می کنم
با خطاب حیدری در کوفه طوفان می کنم
من ز تو شرمنده تو از من خجالت می کشی
عاقبت ما را تو از این درد غربت می کُشی
وعدۀ ما بر سر بازار باشد بعد از این
کوچۀ برده فروشان زار باشد بعد از این
قافله در معرض دیدار باشد بعد از این
چشم شامی بدتر از مسمار باشد بعد از این
بعد از این باید چه سازم با هزاران چشم هیز
وای از چشمان هیز و وای از لفظ کنیز
شاعر : محمود ژولیده
- دوشنبه
- 5
- مهر
- 1395
- ساعت
- 4:15
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه