• جمعه 2 آذر 03


طفلان حضرت زینب(س) -( غم جدایی تو کرده قصد جان مرا )

1198

غم جدایی تو کرده قصد جان مرا

غمی که سوخته تا مغز استخوان مرا

از آن زمان که به دنیا قدم گذاشته ام

عجین به داغ نوشتند داستان مرا

چه رورگار غریبی که باز در صدد است

بگیرد از من دلخون برادران مرا

زغربتت رمق راه رفتن از من رفت

اناالغریب تو لرزانده زانوان مرا

برای تحفه ی این مور هم سلیمان باش

کرم نما بپذیر این دو نوجوان مرا

ز چهره ام بزدا گرد شرمساری را

به خونشان بدرخشان ستارگان مرا

ادا اگر بشود حق تو زجانب من

توان مگر بدهد جسم ناتوان مرا

قدم خمید زداغ تو ..داغ طفلانم

خمیده تر نکند قامت کمان مرا

به خاطر تو زخیمه نیامدم بیرون

مگر که پی نبری اشک دیدکان مرا

نصیب باغ دلم از بهار اندک بود

خدا به خیر کند قصه ی خزان مرا

بلا عظیم تر و من صبورتر شده  ام

چه سخت کرده خداوند امتحان مرا

شاعر : هادی ملک پور

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران