از گریه هام، صدام گرفت سیلی نور از، چشام گرفت
بابام اومد، عمه جونم، دعام گرفت
عمه، یه وقت نگی که منو زدن
عمه، یه وقت نگی همه اومدن
گوشواره هامو بردن
آخه بابام خجالت میکشه / دل بابا به صبر ما خوشه
شرم نگاش منو میکشه
زخم لباش منو میکشه
بابا حسینم
بابا حسین ۶
پر می زنم، وقت سحر بابام اومد، اما با سر
دارم میرم، از پیش تو، ای همسفر
عمه، آخه خوب نمیشه پای من
دیگه، کتک نمی خوری جای من
ای نور چشمای من
منو ببخش که تنها می مونی / پر میکشم با قد کمونی
درد منو تو که میدونی
بالا سرم روضه میخونی
بابا حسینم
بابا حسین ۶
ای تشنه لب، بابا سلام سنگم زدن، از روی بام
بند طناب، بستند جای، النگوهام
بابا، ببین سفیده موی سرم
بابا، منو همراه خودت ببرم
نیلی شده پیکرم
بابا ببین که دل بیقرارم / طاقت تازیونه ندارم
رو دامنم تو رو میذارم
امشب دیگه تمومه کارم
باباحسینم
بابا حسین ۶
شاعر : حسین رحمانی
- دوشنبه
- 5
- مهر
- 1395
- ساعت
- 21:16
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه