میون دریای دل عشاق حسین صدف تو در نایابی
مریم و آسیه کنیز تو تو دختر حضرت اربابی
بدون روضه شما خانوم بساط نوکری فراهم نیست
لال بشه اون زبونی که گفته رقیه خاتون دو عالم نیست
خوشم که خاک پاهاتم
اسیر عشق رقیه ساداتم
رقیه جان 4
سلام من به چشمای زخمیت سلام من به این لب خونی
سلام من به این سر بی تن که اومده خرابه مهمونی
خوش اومدی بابای خوب من خوش اومدی ای مهربون من
لک زده بود دلم برای تو درد و بلای تو به جون من
پر از آهم پر از دردم
میشم پروانه دور تو می گردم
اباالمظلوم 4
هرچی غم و غصه تو قلبم بود با دیدنت شده فراموشم
تو خوابمم نمی دیدم امشب بیای بشینی توی آغوشم
انقده دیر اومدی پیش من که پیر شدم به پای تو بابا
چی اومده سرت که اینجوری شکسته دندونای تو بابا
دلم لبریز اندوهه
لبم مثل لبهای تو مجروحه
اباالمظلوم 4
یه نیمه شب توی بیابونا افتادم از رو ناقه ها بابا
فقط اینو بدون باباجونم به قصد کشت منو زدن اونجا
به زیر پای عده ای نامرد غنچه ی یاس تو شده پرپر
حالا که اومدی پاشو با هم بریم پیش داداش علی اصغر
خبر داری که تب کردم
بدون تو من روزامو شب کردم
اباالمظلوم 4
شاعر : بهمن عظیمی
- سه شنبه
- 6
- مهر
- 1395
- ساعت
- 10:24
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه