لباس نوکری اش را دوباره می پوشد
سماوری که برای حسین می جوشد
مگیر خرده که رنگ سیاه مکروه است
بهشت هم به گمانم سیاه می پوشد
نگاه داشته حرمت کسی که در این ماه
به یاد تشنه لبی کمتر آب می نوشد
همیشه بی حد و اندازه مزد می گیرد
همان که یک سرسوزن برای او کوشد
شدم غلام حسین و خیالم آسوده است
غلام می خرد اما غلام نفروشد
شاعر : ماشاءالله دهدشتی
- جمعه
- 9
- مهر
- 1395
- ساعت
- 19:41
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
ماشاءالله دهدشتی
ارسال دیدگاه