صد شکر ميکنم که گرفتار تو شدم
منت نهاده اى و عزادار تو شدم
احرام عشق بسته به ميقات آمدم
حيران کوى وصل به ديدار تو شدم
يک عمر روسياهى من را حلال کن
کردم گناه و باعث آزار تو شدم
تا خويش را عزيز کنم نذر مادرت
يا ايها الغريب طرفدار تو شدم
سر بند نوکرى تو بستم به اين اميد
تو ميخرى مرا سوى بازار تو شدم
اين اشگ را که راه گرفته ز چشم تر
دارد نشان که محرم اسرار تو شدم
تا گم شدم ميان ره غفلت و گناه
راهى به راه عشق ز انوار تو شدم
بر جان خريده ام همه زخم زبان خلق
بر نام تو قسم همه جا يار تو شدم
تا خواستم به نوکريت کم بياورم
ناخواسته دخيل علمدار تو شدم
ما راهيان کرببلائيم تا ابد
سينه زنان خون خداييم تا ابد
شاعر : قاسم نعمتی
- شنبه
- 10
- مهر
- 1395
- ساعت
- 12:42
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه