یادش بخیر مدینه شور و نوایی داشتیم
تو شهر پیغمبر بر و بیایی داشتیم
یادش بخیر مدینه جون ما در امون بود
روی دوش عمو جون، زیر پام آسمون بود
حالا ببین بابا بالش شده برام سنگ ویرونه های تاریک
دیشب شنیده ام گفته طبیب دیگه مرگ این بچه گشته نزدیک
بال و پرم سوخته موی سرم سوخته
وای جگرم سوخته 2
بابا حسین جانم 4
توصحراها نبودی که زجر به جونم افتاد
سواره دنبالم کرد اجر رسالت و داد
تا که به من رسیدش می لرزیدم مثه بید
دور از چشای عباس گوشواره هامو دزدید
حالا دختر شاه مونده میون راه گریون با این لباس پاره
بابا کجایی پس اینجا یه دختری هرشب سر به سرم میذاره
یه لقمه نون میاره جلوی من میذاره
میگه بابا نداره 2
بابا حسین جانم 4
شاعر : رضا تاجیک
- شنبه
- 10
- مهر
- 1395
- ساعت
- 13:44
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه