شکر خدا که کارگر روضه ام هنوز
ارباب ، از غلام خودش کار میکشد
اما هزار حیف ، برای زیارتش
کارم به التماس و به اصرار میکشد
در روضه اش همیشه خراب آمدم ولی
کار دل خراب ، به تعمیر میکشد
سنگینی غمش کمرم را شکست ، باز
از ماتمش تمام تنم تیر میکشد
آنقدر روضه ات شده جانسوز ، نوکرت ...
آه از نهادِ این دل بی تاب میکشد
چشم کویری ام خجلت شد ، ولی هنوز
با دَلوِ روضه از جگرم آب میکشد
یک سائل شکسته دل و زار و ژنده پوش
از دوری ضریح شما آه میکشد
اما هنوز خسته نشد از گدایی اش
چون منت زیارتِ یک شاه میکشد
در کنج عزلتش به نوای "حرم حرم"
بیخود شده ست از خود و فریاد میکشد
میداند عاقبت که برای براتِ خود
کارش کنار پنجره فولاد میکشد
رضا قاسمی
- یکشنبه
- 11
- مهر
- 1395
- ساعت
- 7:14
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه