• جمعه 2 آذر 03


مرثیه مسلم بن عقیل -( خواستم نامه دهم كوفه نيا محشر كبراست )

1205
1

خواستم نامه دهم كوفه نيا محشر كبراست
خواستم تا بنويسم كه نيا آخر دنياست
پر حيله ترين شهر همينجاست، همينجاست
دلشوره ي من بهر علي اكبر ليلاست

كاش مي شد بنويسم كه نيا يوسف زهرا
اما نشد آقا ... نشد آقا ... نشد آقا

اينجا سر بازار خريدار زياد است
آقا، نكند فكر كني يار زياد است
تمّار كم است و رٓسٓنِ دار زياد است
در كوفه فقط مرد ریا كار زياد است

اينجا سر هر بام خودش معدن سنگ است
مرد و زن اين شهر، آماده ي جنگ است

اينجا دگر از بيعت و پيمان اثري نيست
بر تيرگي شب، دگر اينجا سحري نيست
ديگر خبر از لشكر چندصد نفري نيست
وقتي كه بيايي دگر از من خبري نيست

آهنگري شهر، شلوغ است، شلوغ است
اين ها كه نوشتند بياييد، دروغ است

اينجا كه منم، حيله و تزوير مهياست
داس و تبر و نيزه و شمشير مهياست
اينجا بخدا حرمله با تير مهياست
بهر حرم تو غل و زنجير مهياست

شرمنده ام از اينكه نوشتم كه بيايي
من دل نگران حرمم، كاش نيايي

دلشوره گرفتم، همه ي شهر پليدند
اين خيره سران بهر شما نقشه كشيدند
خولي و سنان بر سر بازار رسيدند
تيغ و سپر و كعب ني و گُرز خريدند

اينجا بجز از طوعه يكي مرد نديدم
از فتنه ي اين شهر به وللهِ بريدم

آقاي گلم، كوفه نيا، وضع خراب است
آقا، جگرم خون شده از غصه كباب است
دلواپس فرداي عليطفل رباب اس
آقا بخداوند قسم قحطي آب است

آقا، دو سه تا مشك پر از آب بياور
در معركه از سوز عطش تاب بياور

مصطفی گودرزی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران