روزگاری می شود با گریه و غم زنده ام
من همین که مجلس روضه بیایم زنده ام
چند ماهی می شود چشم انتظارش بوده ام
با امید نوکریِ در محرم زنده ام
کام من را مادرم با خاک تربت باز کرد
سال ها با تربت شاه دو عالم زنده ام
چای روضه، باطنا آب بقایم می شود
تا که می نوشم از این کوثر دمادم زنده ام
جامه های زینتی اصلا نمی خواهم، فقط
در لباس مشکی و شال عزایم زنده ام
در تعارض بین مرگ و زنده بودن مانده ام
در خیابان مرده ام، در زیر پرچم زنده ام
آمده ماه محرم محتشم می خوانم و
باز هم با مقتل ابن مقرم زنده ام
با لب تشنه میان قتلگاه افتاده بود
تا ابد با گریه بر این داغ اعظم زنده ام
شاعر : محمد جواد شیرازی
- دوشنبه
- 12
- مهر
- 1395
- ساعت
- 18:50
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه