سلام ای عمه ی سادات زینب
کتاب محکمُ الایات زینب
سلام ای نقش ایمان پیمبر
تجلی گاه قرآن پیبمر
سلام ای دختر خیرالبریّه
شکوه خطبه های حیدریّه
سلام ای دومین زهرای اسلام
حدیث قدسی و قرّای اسلام
تو زینب، زِین بابایی عقیله
یقین دارم چو زهرایی عقیله
تو عِینُ الله ثارُالله هستی
چراغ شب فروز راه هستی
تویی که یک زن اما شیرمردی
تو ثابت کرده ای مرد نبردی
خدایی که علمدار آفریده
علمداری شبیه تو ندیده
تو هم بر این علم حساس بودی
حسین و اکبر و عباس بودی
تو با آن ذوالفقار خطبه هایت
شکوه و اقتدار خطبه هایت
اگرچه خویشتن را پیر کردی
تمام کوفه را تسخیر کردی
زِ هرم خطبه ی تو ماه لرزید
دل سنگ عبیدالله لرزید
دلش لرزید، امّا بی حیا بود
عُبِیدِ کفر و زشتی و زنا بود
حرم را خارجی می خواند، ملعون!
میان کوفه می چرخاند، ملعون!
در این کوفه دل خیرالنّسا سوخت
قمرها بر فراز نیزه ها سوخت
در این کوفه تو را گریان نمودند
سوار ناقه ی عریان نمودند
در اینجا خنجری بر قلب دین خورد
غرورت؛ آه با صورت زمین خورد
در این کوفه تو را آزار دادند
نشان مردم اغیار دادند
نگاهت را به نیزه مات کردند
برایت پارچه خیرات کردند
شاعر : امیر عظیمی
- سه شنبه
- 13
- مهر
- 1395
- ساعت
- 11:31
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه