بابا بابا ۴
منم و لباس پاره منم و دلی بی چاره ۲
------------------
بزنید آب و جارو که اومده مهمونم از راه
مثل ابر بهاری گریه می کنم ناخودآگاه
-------
عمه موهام و شونه کن داره می یاد همسفرم
یه کم یواش شونه بزن می سوزه موهای سرم
عمه برام لباس بیار پاره شده پیرهنم
نزار لباسِ پارَمو بابام ببینه به تنم
---------------------
شنیدم که قدیما برا یتیما نون می بردن
به گمونم که عمه برای منم نون آوردن
--------
نمی تونن با این چیزا ناز یتیم و بخرن
بچه که باباش و میخواد براش غذا نمی برن
چه بوی نونی پیچیده بوی خود تنور می یاد
مگه می دونن که برام مهمون ز راه دور می یاد
----------------------------
بابای مهربونم داره می یاد امشب عیادت
آخه از درد سیلی دیگه ندارم خواب راحت
-------
از اون شبی که بین راه از روی ناقه افتادم
بسکه پاهام درد می کنه دلم می خواد که جون بدم
عمه داره بابام می یاد اگر چه خیلی دیر شده
اینجا همه به هم می گن چقدر رقیه پیر شده
__________________________________
@amirhoseinolfat
شاعر : امیر حسین الفت
- سه شنبه
- 13
- مهر
- 1395
- ساعت
- 20:47
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
امیر حسین الفت
ارسال دیدگاه