قاسم ابن الحسن
رجز میخونم ، همچو یه بُت شِکن
بشناسیدم منم ، (قاسم بن الحسن)٢
کفن پوشیدم بر تن
آماده سوی دشمن
شاگردِ عباسم من
(هَلْ مِنْ مُبارز ، هَلْ مِنْ مُبارز)٢
حراسی از مُرْدَن ندارم
اَحْلا مِنَ الْعَسَلْ شُعارم
فدا عَمومْ کاش بشه جونم
من در پِی (این افتخارم)٢
(جانم فدایت ای عمو جان)۴
******
قاسمِ نوجوان ، مثه یک پهلوان
تو معرکه کرد ، (جنگی نمایان)٢
تنها میون میدون
قاسمُ کردن بی جون
آخ که میزد هر ملعون
(نیزه و شمشیر ، عدّه ای هم تیر)٢
بیا عمو جان در بَرِ من
بگیر رو دامنِت سَرِ من
بیا به دادِ من برس که
نمونده جون (توو پیکرِ من)٢
(جانم فدایت ای عمو جان)۴
*********
شاعر : افشین منصوری فر
- پنج شنبه
- 15
- مهر
- 1395
- ساعت
- 6:37
- نوشته شده توسط
- افشین منصوری فر
- شاعر:
-
افشین منصوری فر
ارسال دیدگاه