شال و پیراهن و بیرق همگی آماده
چاییِ روضه کند کار هزاران باده
زنده ماندیم ببینیم که انشاالله
باز ارباب به ما رزقِ محرم داده
باز هم روضه گرفتیم و عقیده داریم
مادرش با کمرِ خم دمِ در اِستاده
باز هم مثل همه روز قیامت کرده
مهدیِ فاطمه با گریه سرِ سجاده
من شنیدم ز جلوی نظرش میگذرد
همه روز آنچه که در کرببلا رخ داده
مثلاً اینکه به سر می زند عمه زینب
مثلاً اینکه به زانوست سرِ شهزاده
لااقل کاش که می شد که نبیند هر روز
که سرِ طفل رباب از روی نی افتاده
دم بگیرید که زهرا کمی آرام شود
با همین ذکرِ " حسین جانمِ " خیلی ساده
شاعر : مهدی مقیمی
- پنج شنبه
- 15
- مهر
- 1395
- ساعت
- 11:19
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مهدی مقیمی
ارسال دیدگاه