جوان به هیات تو آمدیم و پیرشدیم
ز قبل روز تولد تو را اسیر شدیم
جسارتا ز حساب و کتاب باکی نیست
به نیم قطره اشکی ببین چه شیر شدیم
به سیم و زر نفروشیم نوکری تورا
که ما به خاطر این نوکری امیر شدیم
درخت بار دهد شاخه اش می افتد و ما
ز فرط جرم و گناه است سربه زیر شدیم
شما مقام شفاعت به گریه کن دادید
که ما فراز اجرنای یامجیر شدیم؟
ببین به گفتن یا لیتنا خوشیم حسین
ببخش زود نبودیم ببخش دیر شدیم
اگر چه روی سیاهیم و بوی بد داریم
ز یا حسین فروشنده عبیر شدیم
ز بعد اوف لنا الکیل سفره گستردیم
ز دستگیری دست تو دستگیر شدیم
ز ما دریغ مکن این غذای نذری را
کجاست ماه محرم که ما فقیر شدیم
تن تو جمع نشد جمع ما ولی جمع است
ز دانه دانه زنجیرتان کثیر شدیم
به شوق آمدن مادرتو منتظر
زمان آمدن منکر و نکیر شدیم
تمام خاطره ما ز دور کودکی است
نبین کشیده قدیم و نبین کبیر شدیم
چه عزتی به از این عمر رفته با تو گذشت
جوان به هیات تو آمدیم و پیر شدیم
شاعر : علی سپهری
- پنج شنبه
- 15
- مهر
- 1395
- ساعت
- 13:6
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علی سپهری
علی قربانی