• دوشنبه 3 دی 03

 سید پوریا هاشمی

قاسم بن الحسن -( به زمین افتاده ای و درد مفرط میکشی )

2817
2

به زمین افتاده ای و درد مفرط میکشی
خوب معلوم است که داری مصیبت میکشی

درد پهلویت گرفت آخر نفسهای تورا
یک نفس را قاسمم درچند ساعت میکشی

آنقدر شکل حسن بودی تو را نشناختند
هر چه داری میکشی ازاین شباهت میکشی

دست و پا راحت بزن فکر عمویت را نکن
باحیای من!چرا داری خجالت میکشی؟

یاعلی گفتی و دیدم که تو را حد میزنند
سنگ هارا یک به یک داری به سویت میکشی

داری ای ابن الکریم من کریمی میکنی
نیزه داران را به پای یک ضیافت میکشی

یا ببند این چشمهارا یا که بازش کن عمو
پلکهایت نیمه باز افتاده اذیت میکشی

من صدایت میکنم اما تو ناله میزنی
درجواب گریه هایم آه حسرت میکشی

عاقبت جوشن برای پیکرت اندازه شد
خوب داری نوجوانم قد و قامت میکشی

لحظه های احتضارت آمده آرام باش
باهمین اوضاع داری باز زحمت میکشی

از عسل شیرینتر من چون عسل کش آمدی
کار خود را کردی آخر با سفارش آمدی

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 7:21
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران