سنگینی داغ تو ماتم را به هم ریخت
این روضه چندین بار آدم را به هم ریخت
قلب ملائک را به درد آورد اشکت
سوز گلویت عرش اعظم را به هم ریخت
خسته شد از بس خیمه ها را مادرت گشت
هاجر که شد، آیات مریم را به هم ریخت
اصلا همین که از عطش کردی تلظی
داغ لبت در مکه زمزم را به هم ریخت
صیاد هر تیرش برای یک شکار است
پس حرمله اصلی منظم را به هم ریخت
بارید این بار از زمین بر آسمان ها
خون گلویت نظم عالم را به هم ریخت
ذاکر دو دم میداد: شش ماهه، سه شعبه
یک سینه زن با گریه اش دم را به هم ریخت
محسن صرامی
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 14:21
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه